ریشه های تئوری هوش هیجانی (هوش هیجانی در روانشناسی)
اگر بخواهیم تاریخچه هوش هیجانی را به زبان ساده بازبینی کنیم، تئوری هوش هیجانی توسط پیتر سالووی و جان دی مایر در دهه ۱۹۹۰ معرفی شد و به وسیله دانیل گولمن بیشتر توسعه یافت و به عموم مردم ارائه شد. به گفته گلمن، هوش عاطفی بزرگترین پیشبینی کننده موفقیت در محیط کار است. این مفهوم که به عنوان ضریب احساسی یا EQ نیز شناخته میشود، در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و مقبولیت گستردهای در بین روانشناسان پیدا کرده است.
با این حال، برخی از روانشناسان معتقدند از آنجایی که EQ را نمیتوان از طریق آزمونهای روان سنجی مثل انواع تست هوش عمومی مورد ارزیابی قرار داد، این مفهوم فاقد قدرت توضیحی واقعی است. اما برادبری و گریوز توانستند با طرح پرسشنامهای، این مشکل را حل کنند و توانایی ارزیابی آن را نیز به دست آورند. ادوارد تورندایک از روانشناسانی است که در حوزه هوش احساسی تحقیقاتی انجام داد و به نتایجی در مورد اثبات وجود آن دست یافت.
دکتر بار-ان از دیگر افرادی بود که حدود ۲۰ سال از وقت خود را صرف معرفی شیوهای برای اندازهگیری EI کرد. بار-ان در طول این مدت مطالعاتی را بر روی بیش از ۱۱۰۰۰۰ نفر در سراسر جهان انجام داد. تست ای کیو بار-ان (آزمون هوش هیجانی بار آن) رفتار هوش هیجانی و اجتماعی را اندازهگیری میکند. این تست ۱۳۳ آیتم را بر اساس پنج شاخص مورد بررسی قرار میدهد.
تفاوت EQ و EI (هوش هیجانی و ضریب عاطفی) چیست؟
تفاوت هوش هیجانی و بهره هوشی چیست؟ EI یا Emotional Intelligence به توانایی ذاتی فرد اشاره دارد. هر فرد با پتانسیل خاصی برای حساسیت عاطفی، حافظه عاطفی، پردازش عاطفی و توانایی یادگیری عاطفی متولد میشود. این چهار جزء ذاتی هستند که هسته هوش هیجانی فرد را تشکیل میدهند.
این پتانسیل ذاتی میتواند با تجارب زندگی آسیب ببیند یا توسعه یابد؛ به ویژه با درسهای عاطفی که توسط والدین، معلمان و خانواده در دوران کودکی و نوجوانی تدریس میشود. تأثیر این درسها منجر به چیزی میشود که ما از آن به عنوان سطح «EQ» یاد میکنیم. EQ نشاندهنده یک معیار نسبی از رشد سالم یا ناسالم EI ذاتی فرد است و این اصلیترین تفاوت ای کیو و ای آی است.
EQ مخفف چیست؟
کلمه EQ مخفف Emotional Quotient یا ضریب عاطفی است. این ضریب پیشرفت توانایی فرد در شناسایی احساسات خود و دیگران را در طول زندگی تعیین میکند.
هوش هیجانی و سلامت روانی چه ارتباطی دارند؟ (هوش هیجانی شامل چیست؟)
داشتن هوش هیجانی بالا میتواند به شما در حفظ وضعیت متعادل سلامت روان کمک کند. هوش هیجانی پایین با افزایش خطر ابتلا به اختلالات سلامت روان مانند افسردگی مرتبط است. اما EI یک ویژگی ذاتی نیست. مهارتی است که میتوانید آن را یاد بگیرید و برای حمایت از سلامت روان خود توسعه دهید.
تفاوت هوش هیجانی و هوش عقلی چیست؟
استدلال عاطفی یا هوش عاطفی یک فرد وضعیت ذهنی مورد نیاز برای مدیریت یک موقعیت احساسی را تعریف میکند. این به این معنی است که با فقط با هوش هیجانی نمیتوان به صورت عقلی استدلال کرد و تصمیم گرفت. هوش عقلی انسان حس منطقی را برای انجام کارها و تصمیمات روزمره را تعریف میکند.
تفاوت هوش هیجانی و هوش اجتماعی چیست؟
آیا هوش اجتماعی همان هوش هیجانی است؟ برخی از افراد به اشتباه هوش هیجانی و هوش اجتماعی را یکی تصور میکنند؛ اگر چه این دو مفهوم شباهتهایی با هم دارند اما یکی نیستند. تفاوت اصلی بین هوش اجتماعی و هوش هیجانی در این است که هوش هیجانی، توانایی تشخیص احساسات خود و احساسات دیگران است در حالی که هوش اجتماعی توانایی درک و تعامل با افراد است. این هوش در حقیقت به توانایی فرد در درک و مدیریت روابط بین فردی اشاره دارد. با دانستن این که هوش هیجانی چیست به خوبی میتوانید تفاوت این دو مفهوم را متوجه شوید.
مغز هیجانی چیست؟
همانطور که احتمالا تا به اینجا متوجه شدهاید، وظیفه مغز در بدن تنها تفکر و فرمان نیست. هیجانات بخش مهمی از عملکرد مغز را تشکیل میدهند. این که شما در حین انجام یک عمل منطقی چه احساسی دارید، به عملکرد هیجانی مغز اشاره دارد.
همانگونه که ما در مورد تفکر خود قادر به تصمیمگیری هستیم، در مورد هیجانات و احساسات نیز میتوانیم مغز را کنترل کنیم. مغز هیجانی به ما کمک میکند تا در مورد برخورد با دیگران تصمیم درست بگیریم و آنها را درک کنیم. بنابراین پیش از شناخت این که هوش هیجانی چیست، آگاهی از وجود قسمت هیجانی در مغز میتواند اطلاعات مفیدی در اختیارمان قرار دهد.
مولفه های اساسی هوش هیجانی چیست؟
EI یک توانایی نسبتاً خاص است که فرآیندهای دانش فرد را به فرآیندهای عاطفی او متصل میکند. به این ترتیب، EI با احساسات، سبکهای عاطفی، ویژگیهای عاطفی و معیارهای سنتی هوش مبتنی بر توانایی ذهنی یا شناختی کلی (یعنی IQ) متفاوت است. EI شامل مجموعهای از مهارتها یا تواناییها است که ممکن است در ۴ حوزه طبقهبندی شوند:
۱. خود مدیریتی
خود مدیریتی به این معناست که شما میتوانید احساسات و رفتارهای تکانشی خود را کنترل کنید؛ این احساسات را به روشهای سالم مدیریت کرده و با شرایط در حال تغییر سازگار شوید.
۲. خودآگاهی
خودآگاهی یکی دیگر از مؤلفههای EI است. به این معناست که شما احساسات خود و چگونگی تأثیر آنها بر افکار و رفتارتان را بیشتر و بهتر از هر کسی میشناسید.
۳. آگاهی اجتماعی
آگاهی اجتماعی یعنی اینکه شما میتوانید احساسات، نیازها و نگرانیهای افراد دیگر را درک کنید، نشانههای عاطفی را دریافت کنید، از نظر اجتماعی احساس راحتی کرده و پویایی قدرت را در یک گروه یا سازمان تشخیص دهید.
۴. مدیریت روابط
شما میدانید که چگونه روابط خوب را ایجاد کرده و آن را حفظ کنید، به وضوح ارتباط برقرار کنید، الهام بخش دیگران باشید، در یک تیم به خوبی کار کرده و تعارض را مدیریت کنید. بر اساس این چهار مولفه میتوان پاسخ صحیحی به سؤال هوش هیجانی چیست ارائه داد. شناخت احساسات خود و کنترل و سازگار کردن آنها، درک احساسات و نگرانیهای دیگران و مدیریت روابط و تعارضات از مولفههای اصلی هوش هیجانی هستند.
تشخیص هوش هیجانی با نشانه های ظاهری ممکن است؟
در تعریف هوش هیجانی، عنوان کردیم که این هوش مجموعهای از مهارتها و رفتارهایی است که میتوان آنها را آموخت و توسعه داد. در این بخش به بررسی برخی از علائم مشخص از افراد با EI پایین و EI بالا، میپردازیم.
افراد با EI بالا:
- ارتباط بین احساسات و نحوه رفتار را به خوبی درک میکنند
- در موقعیتهای استرسزا آرام و خونسرد هستند
- آنها قادرند دیگران را برای رسیدن به یک هدف مشترک تحت تأثیر قرار دهند
- با افراد سرسخت با درایت و دیپلماسی برخورد میکنند.
افراد با EI پایین:
- این افراد اغلب احساس میکنند که سوء تفاهم به وجود آمده است
- زود ناراحت میشوند
- تحت تأثیر احساسات قرار میگیرند
- در قاطع بودن مشکل دارند.
مثال هایی از به کارگیری هوش هیجانی در زندگی و کار
پرداختن به چند مثال ساده در مورد هوش عاطفی، به خوبی ماهیت آن را برای شما روشن خواهد کرد و میتوان بر اساس آن به سوال هوش هیجانی چیست و چه کاربردی دارد پاسخ داد.
نمونه ای از هوش هیجانی که در زندگی روزمره ما دیده میشود عبارت است از:
افراد موفق از کمبودهای خود غافل نیستند. با این حال، آنها انگیزهای برای بهبود هر روز خود دارند. برای تبدیل شدن به یک فرد موفق، باید خودآگاهی را توسعه دهید تا نقاط ضعف خود را بشناسید و بر آنها غلبه کنید.
مثالی از هوش هیجانی در محیط کار:
یک مدیر تجاری با هوش احساسی بالا با اعضای هیئت مدیره شرکت، شرکا، سایر سهامداران و حتی رقبای صنعت پیوند قوی دارد. اینها نمونههایی از هوش هیجانی در محیط کار هستند که با درک این که هوش هیجانی چیست میتوان به آنها دست یافت.